غزلیات ناب

اشعار و غزلیات ناب

غزلیات ناب

اشعار و غزلیات ناب

قصد غبار روئی از روح و احترام به آئین مقدس شعر می باشد، تا در پیچ و خم روزگار آرامش حاصل شود

بایگانی

۷ مطلب با موضوع «رمضان» ثبت شده است

آخرین شبهاست کم کم رفع زحمت میکنیم
جیبمان خالیست احساس خجالت میکنیم


بین مسجد بیشتر باخود تعلق میبریم
حق صاحبخانه را کمتر رعایت میکنیم


هرچه روزی میدهی خرج معاصی میشود
ما فقط سواستفاده از رفاقت میکنیم


بیشتر دارد اجل سربه جوانان میزند
پس چرا ما اینقدر داریم غفلت میکنیم؟

  • Ali

رمضان هم دل ما تنگ محرم باشد
اینکه ما روضه بگیریم،مسلم باشد
هرشب ماه محرم شب قدریست خودش
ای خوش آن مست که در میکده محرم باشد
ماه صوم است و صلاة است ،ولی بی روضه
به خدا ماه خدا هم نمکش کم باشد
هر چه باشد همه در اشک به ثارالله است
روضه بر هر چه مناجات مقدم باشد

  • Ali

هشتمین روز عجب حال دعایی دارم

حالت مشهدی و کرببلایی دارم


حرم امن خدا پنجره فولاد شماست

و خدا گفت که دیدی چه رضایی دارم؟


واقعا معرکه ای هست میان من و تو

عشق بازیست عجب حال و هوایی دارم

  • Ali
رمضان_الکریم ماه_عشق .
.
روزها را با توسل کردنم شب می‌کنم
دارم از این ناحیه خود را مقرب می‌کنم

خلق تحویلم نمی‌گیرند، تحویلم بگیر
تو که تحویلم نمیگیری همه‌ش تب می‌کنم

عقل را از بارگاه عشق بیرون کرده‌اند
خویش را دارم به دیوانه ملقب می‌کنم


  • Ali

چشم مرا پیاله ی خون جگر کنید

هر وقت تر نبود به اجبار تر کنید


من کمتر از گدای شب جمعه نیستم

خانه به خانه دست مرا در به در کنید


بدکاره ها به نیمه نگاهی عوض شدند

ما را فُضیل فرض کنید و نظر کنید


  • Ali

برق خاشاک گنه، روزه تابستان است


دود این آتش جانسوز به از ریحان است


می توان یافت ز سی پاره ماه رمضان


آنچه ز اسرار الهی همه در قرآن است


هست در غنچه لب بسته این ماه نهان


گلستانی که نسیمش نفس رحمان است


مشو از عزت این مهر الهی غافل


که درین مهر بی گنج گهر پنهان است


ماه رویی که شب قدر بود یک خالش


در سراپرده ماه رمضان پنهان است


میکند روزه ماه رمضان عمر دراز


مد انعام درین دفتر و این دیوان است



غفلت از تشنگی و گرسنگی کم گردد


که لب خشک بر این بند گران سوهان است


باش با قد دو تا حلقه این در صائب


که مراد دو جهان در خم این چوگان است


صائب تبریزی

  • Ali

.

ای کاش شبم فهم سحـر داشته باشد

غم از دل من قصد سفـر داشته باشد

.

افکـار من و کـار من و کـار دل من

دست از غزل و قافیه بـرداشته باشد...!

.

بنشین، کمی از عشق برای تو بگویم

باید دلت از درد خبـر داشته باشد

.

دردم به درختی شده تشبیه که انگار

بر روی تنش زخم تبـر داشته باشد...

.

هرشب دلم انگـار که خوابیده به سنگی

هرشب که دلت بالش پَـر داشته باشد

.

باشد گله ای نیست! تو از فکر من آزاد

افکـار تو از من که حذر داشته باشد

.

از قهوه ی چشمت نظر تلخ نینداز!

بگذار که این قهوه شکـر داشته باشد...


#بهناز_شفیعی

  • Ali