غزلیات ناب

اشعار و غزلیات ناب

غزلیات ناب

اشعار و غزلیات ناب

قصد غبار روئی از روح و احترام به آئین مقدس شعر می باشد، تا در پیچ و خم روزگار آرامش حاصل شود

بایگانی

تنها ترین امام زمین، مقتدای شهر

دوشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۳۹ ب.ظ

تنها ترین امام زمین، مقتدای شهر

تنها، چه میکنی؟ تو کجایی؟ کجای شهر؟

وقتی کسی برای تو تب هم نمی کند

دیگر نسوز این همه آقا به پای شهر

تو گریه میکنی و صدایت نمی رسد

گم می شود صدای تو در خنده های شهر .

تهمت،ریا و غیبت و رزق حرام و قتل

ای وای من چه می کشی از ماجرای شهر

دلخوش نکن به "ندبه"ی جمعه، خودت بیا

با این همه گناه نگیرد دعای شهر!

اینجا کسی برای تو کاری نمی کند 

فهمیده ام که خسته ای از ادعای شهر

گاه از نبودنت مثلا گریه می کنند 

شرمنده ام! از این همه کذب و ادای شهر

هر روز دیده می شوی اما کسی تو را

نشناخت ای غریبه ترین آشِنای شهر

جمعه...غروب... گریه ی بی اختیار من...

آقا دلم گرفته شبیه هوای شهر......

  • Ali

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی