غزلیات ناب

اشعار و غزلیات ناب

غزلیات ناب

اشعار و غزلیات ناب

قصد غبار روئی از روح و احترام به آئین مقدس شعر می باشد، تا در پیچ و خم روزگار آرامش حاصل شود

بایگانی

تا نکشته است مرا طعنة اغیار بیا

جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۳ ب.ظ

تا نکشته است مرا طعنة اغیار بیا


من همه عمر تو را جستم و نایافته‌ام


تو عنایت کن و یک لحظه بدیدار بیا


منکه از کوی طبیبم نگرفتم خبری


تو که دانی چه گذشته است به بیمار بیا


جان بتنگ آمده بس در قفس کهنه بتن


بهر آزادی این مرع گرفتار بیا


همه جا گشتم دستم بوصالت نرسید


تو بنه پای بچشم من و یک بار بیا


یوسف فاطمه عالم همه مشتاق تواند


رخ بر افروز دمی بر سر بازار بیا


با وجودی که همه مست تماشای توأند


لحظه‌ای را بتماشای من زار بیا


چه شود جلوه دهی خانة تاریک مرا


روز من شب شده اینک بشب تار بیا


خواب را راه ندادم بحرمخانه چشم


ز انتظارم مکش ای دولت بیدار بیا


در فراقت نه همین سوختم از اوّل عمر


تا دم مرگ همین است مرا کار بیا


سخن آخر «میثم» سخن اول اوست


سوختم ز آتش هجران تو ای یار بیا

  • Ali

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی