گرچه پرم وا می شود با ذکر استغفارها
گرچه پرم وا می شود با ذکر استغفارها
پرواز دشوار است با سنگینی این بارها
گرچه تو خوبی من بدم ،هر بار گفتی آمدم
توفیق پیدا کردم از فیض نگاه یار ها
صد بار گفتم عاقبت یک بار توبه میکنم
آخر نمی آید چرا یکبار این یکبار ها
من هر کجا که رو زدم رویم خریداری نداشت
پس بعد از این دیگر بس است رفتن سوی بازارها
دلمرده گشتم از گناه، دلخسته ام از اشتباه
دیگر نمی لرزد دلم از دوری دلدار ها
وقتم کم و راهم دراز، با این گدا قدری بساز
هر جا روم سد میکند راه مرا دیوارها
سودی نمی بخشد اگر شب زنده داری های من
پس خوش به حال لذت خوابیدن هوشیارها
گاهی ادا،گاهی قضا،گاهی خدا،گاهی خطا
خسته شدم جان خودم از این همه تکرارها
گیرم مدد کاری برای کار من پیدا نشد
نام علی وا می کند آخر گره از کارها
من سالها دیوانه ایوان طلای حیدرم
یکروز ما را میبرد شوقش به سوی دارها
گفتم مرا یک کربلا مهمان کن و جانم بگیر
بس کن برایم ناز را در پای این اسرارها
- ۹۴/۰۴/۱۹