آهو ندیده ای که بدانی فرار چیست
صحرا نبوده ای که بفهمی شکار چیست
باید سقوط کرد و همین طور ادامه داد
دریا نرفته ای بچشی آبشار چیست
پیش من از مزاحمت بادها نگو
طوفان نخورده ای که بفهمی قرار چیست
- ۰ نظر
- ۰۹ تیر ۹۴ ، ۱۹:۳۶
آهو ندیده ای که بدانی فرار چیست
صحرا نبوده ای که بفهمی شکار چیست
باید سقوط کرد و همین طور ادامه داد
دریا نرفته ای بچشی آبشار چیست
پیش من از مزاحمت بادها نگو
طوفان نخورده ای که بفهمی قرار چیست
هر مرد شتر دار اویس قرنی نیست/
هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست/
هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد/
هر احمد و محمود رسول مدنی نیست/
می نویسم عشق و بی تردید میخوانم جنون
هرکسی دیوانه تر ..... السابقون السابقون
می نویسم عشق و بی تردید میخوانم حسین
عاقلان دانند .............. لکن اکثرأ لایعقلون
این سرشت ماست از خاکیم ، خاک کربلا
سرنوشت ماست ....... پس انا الیه الراجعون
هر زمان بر خم ابروی تو تابی برسد
شک ندارم که قرار است عذابی برسد
شوق دیدار تو مانند همان وقت اذان...
روزه داری که به یک جرعه ی آبی برسد
در سرم فکرتو و در دل من حسرت توست
شده ام تشنه لبی که به سرابی برسد
کنج آغوش دلم روزه ی خود را وا کن
تا به این خانه ی ویرانه ثوابی برسد
خبر رفتن تو عامل هر ویرانی ست...
مثل آن لحظه که دستی به حبابی برسد
نوبر است این چشم ها حیف است خوابش می کنی
تا به کی قلب مرا هر شب خرابش می کنی؟
آنقدر سیب گناه از چشم هایت می کند
مطمئنا یک شبی آدم حسابش می کنی
کاش می شد کوچه ای باشم که شب ها در سکوت
با قدم هایت دچار اضطرابش می کنی
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
هر چند زندگی همه اش با دعا گذشت
عمر من و تو باز هم از هم جدا گذشت
گفتی "هو البصیر" که هی خودخوری کنم
یعنی خدا ندید که بر ما چه ها گذشت؟؟
چشمم به راه معجزه ای از خدا نبود
از رود نیل می شد اگر با شنا گذشت!
اﺯ ﺍﻫﻞ ﮐﻮﭼﻪ ﺯﺧﻢ ﺯﺑﺎﻥ ﺟﻤﻊ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻫﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﺟﻤﻊ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻘﺎﺑﻞ ﻟﺒﻢ ﻭ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ
ﺷﻌﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻞ ﺟﻬﺎﻥ ﺟﻤﻊ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﻣﻦ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺧﻮﺏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺳﺖ
ﺍﺯ ﻟﺤﻦ ﻧﺎﺯ ﻭ ﮔﺮﻡ ﺑﻨﺎﻥ ﺟﻤﻊ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
تیزی شمشیر هم تسلیم ابرو می شود
شیر هم در پای چشمان تو آهو می شود
نیست فرقی بین ربّ و عبدِ عین رب شده
گاه ذکرم یا رضا و گاه یا هو می شود
شد جمعه و روز نهم و یار نیامد
از غصه دلم خون شد ودلدارنیامد
یاد ِنهمِ ماهِ محرم بنویسید
(ای اهل حرم میر وعلمدارنیامد)
چه کسی داد به چشمان تو سوگند مرا؟
که چنین کرده به سوگند تو پابند مرا؟
عمق تنهایی من پیش نگاهت هیچ است
که از آن چاله به این چاه در افکند مرا؟
گره موی تو بستست به جانم تا مرگ
چه کسی خواست چنین عاجز و در بند مرا؟
یک نفس، باتوکشیدن، به جهان می ارزد
ساعتی باتو، به صدسال زمان می ارزد
لحظه ای خیره به چشمان تو و مست شدن
به سبوی همه ی باده کشان می ارزد
غنچه ی خنده ،که بر روی لبت می شکفد
به هزاران گل لبخند زنان می ارزد
ای غنچه خندان چرا خون در دل ما میکنی
خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا میکنی
از تیر کجتابی تو آخر کمان شد قامتم
کاخت نگون باد ای فلک با ما چه بد تا میکنی
ای شمع رقصان با نسیم آتش مزن پروانه را
با دوست هم رحمی چو با دشمن مدارا میکنی
ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺻﺒـﺮ ، ﺑﺎﯾﺪ ﻣَﺮﺩ ﺁﻫﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ
اگر مرد است ﺑﻐﺾ ﮔﺎﻫﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ
ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮔﯿﺴﻮﯾﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺩ ﻭ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥﺗﺮ
ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﯽ ﮐــﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ
هشتمین روز عجب حال دعایی دارم
حالت مشهدی و کرببلایی دارم
حرم امن خدا پنجره فولاد شماست
و خدا گفت که دیدی چه رضایی دارم؟
واقعا معرکه ای هست میان من و تو
عشق بازیست عجب حال و هوایی دارم
وقت آن شد که سر خویش، من از غم شکنم
<آهی از دل کشم و حلقۀ ماتم شکنم
گر مراد دل من را ندهد این گردون
<همه اوضاع جهان، یکسره در هم شکنم
باده از کاس سفالین خورم و از مستی
<به یقین جام جهان بین به سر جم شکنم
ذکرِمیثم به سرِ دار،علی راعشق است
ذکر یوسُف سرِبازار،علی راعشق است
همه عالم سرِ خانِ کَرَمِ مولایند
ذکرِسیّاره ی سیاّر ،علی راعشق است
حضرتِ احمدِخاتم به حدیثی فرمود
حق علی هست وَحق دار،علی راعشق است
ﺳﺎﺯﮔﺎﺭﯼ ﺑﺎ ﺭﻓﯿﻘﺎﻥ ﻇﺎﻫﺮﺍً ﮐﺎﺭ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ
ﺍﺯ ﻭﻓﺎ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺩﻡ ﺯﺩﻥ! ﮐﺎﺭ ﺗﻮ ﻧﯿﺴت !
ﺗﻮ ﺷﺮﯾﮏ ﺩﺯﺩ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺭﻓﯿﻖ ﻗﺎﻓﻠﻪ
ﻏﺎﺭﺗﻢ ﮐﺮﺩﯼ ﻭﻟﯽ ﮔﻔﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﺎﺭ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ …
ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻣﯽﺭﻭﻡ
ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﻋﺬﺭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﮐﺎﺭ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ !
صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم
دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم
آن چه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تحریر کنم
گر می نخوری طعنه مزن مستانرا
بنیاد مکن تو حیله و دستانرا
تو غره بدان مشو که می مینخوری
صد لقمه خوری که می غلامست آنرا