غزلیات ناب

اشعار و غزلیات ناب

غزلیات ناب

اشعار و غزلیات ناب

قصد غبار روئی از روح و احترام به آئین مقدس شعر می باشد، تا در پیچ و خم روزگار آرامش حاصل شود

بایگانی

۹ مطلب با موضوع «امام زمان عج» ثبت شده است

تنها ترین امام زمین، مقتدای شهر

تنها، چه میکنی؟تو کجایی؟کجای شهر؟

.

وقتی کسی برای تو تب هم نمی کند

دیگر نسوز این همه آقا به پای شهر

.

تو گریه میکنی و صدایت نمی رسد

گم می شود صدای تو در خنده های شهر 

.

تهمت،ریا و غیبت و رزق حرام و قتل

ای وای من چه می کشی از ماجرای شهر

.

دلخوش نکن به "ندبه"ی جمعه، خودت بیا

با این همه گناه نگیرد دعای شهر!

  • Ali

نماز عید اگر جمعه شد بحق علی(ع)
خودت بیا و بخوان این نماز عیدی را

ای محو تماشای تو چشمان پری ها
از رایحه ات مست تمام سحری ها


خون است دل ما ز فراق رخ ماهت
محصول غم عشق تو شد خون جگری ها


  • Ali

السلام علیک یامولانالغریب........


طالبِ خونِ خدا، مَتى تَرانا وَ نَراکَ

یابنَ مِصباح الهُدی، مَتى تَرانا وَ نَراکَ

چه شود با تو کنم گریه سرِ قبرِ حسین

در مزار شهدا، مَتى تَرانا وَ نَراکَ

همه دم ناله ی من أَیْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِیاست

می زنم تو را صدا، مَتى تَرانا وَ نَراکَ

  • Ali

تا نکشته است مرا طعنة اغیار بیا


من همه عمر تو را جستم و نایافته‌ام


تو عنایت کن و یک لحظه بدیدار بیا


منکه از کوی طبیبم نگرفتم خبری


تو که دانی چه گذشته است به بیمار بیا


جان بتنگ آمده بس در قفس کهنه بتن

  • Ali

به یاد روی مه یاد روی مه آلوده اش غزل خوانم

به فکر ماه پس ابرم و هراسانم


چقدر طول کشید انتظار ، می ترسم

به وقت آمدنت زنده ام ؟ نمی دانم


به فکر پرده کشیدن ز رویت ای ماهم

که از زمان ظهورت حدودا آگاهم

  • Ali

صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم

تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم


دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود

مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم


آن چه در مدت هجر تو کشیدم هیهات

در یکی نامه محال است که تحریر کنم

 
  • Ali

ﺩﺍﺧـﻞِ ﺳـﺠــــﺎﺩﻩ ﺍﻡ ﯾـﮏ ﯾـﺎﺱ ﮐــﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺑـﯿــﺎ

ﺭﻭ ﺑـﻪ ﺳـﻮﯼ ﻗﺒـﻠﻪ ﺍﻡ،ﺍﺣﺴـﺎﺱ ﮐـﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺑـﯿـﺎ

ﺫﮐــﺮ ﺗـﺴـﺒﯿـﺤـﻢ ﺷﺪﻩ ﯾـﺎ ﺁﻝ ﻃـــﻪ ﺍﻟـﻌــــﺠــﻞ

ﯾـﺎﺃﻧـﯿﺲ ﻭ ﻣـﻮﻧـﺲ ﺍﯾـﻦ ﺑﯽ ﮐـﺴـﯿﻬـﺎ ﺍﻟـﻌــﺠـﻞ

ﺍﺯ ﻓــﺮﺍﻕ ﻭ ﺩﻭﺭﯼ ﺍﺕ ﺳــﻮﺯِ ﺗـﺮﻧــﻢ ﺗــﺎﺑـﻪ ﮐـﯽ

ﺩﻟـﺨـﻮﺷﯽ ﻭ ﺑـﯿـﺨــﯿﺎﻟﯽ ﻭ ﺗـﺒـﺴـﻢ ﺗـﺎ ﺑـﻪ ﮐﯽ

ﻻﯾـــﻖ ﻧــﺎﻡ ﺳــــــــﺮﻭﺩ ﺍﻧــﺘــﻈـــﺎﺭﺕ ﻧـﯿـﺴــﺘـــﻢ

ﺑﺎ ﻫﻤـﻪ ﺷـﺮﻣـﻨـﺪﮔﯽ ﺷـﺎﯾﺪﮐﻪ ﯾﺎﺭﺕ ﻧـﯿـﺴـﺘـﻢ

ﺑـﺎ ﻫـﻤـﻪ ﺷـﺮﻣـﻨـــــﺪﮔﯽ ﺍﻣـﺎ ﺩﻋـﺎﯾـﺖ ﻣـﯿـﮑـﻨـﻢ...


اَلّلهُمَّ عَجِّـــل لِوَلیِّکَ الفَرَج

  • Ali

بی قرار چشم هایت دسته دسته سارها

طعم لب هایت شفای عاجل بیمارها

.

چشم هایت را نبند این بی محلی کافی است

تابگیری قدرت پرواز را از سارها

.

تازه از عطر نفس های تو فهمیدم چرا

کارشان رو به کسادی می رود عطار ها

.

جای رسم دایره گاهی مربع می کشند

عقل را پر داده عشقت از سر پرگارها

.

تا بماند یادگاری چهره ات را می کشم

مثل انسان نخستین بر تن دیوارها

  • Ali
روز و شب فکر و خیالم شده آن یار کجاست؟
آن ذخیره گوهر عالم اسرار کجاست؟

آن سفر کرده چرا از سفرش بازنگشت؟
وآن که ما را به غمش کرده گرفتار کجاست؟

 بی جمالش همه جا تیره بوَد تار بوَد
روشنی بخش جهان، منبع انوار کجاست؟

داد مظلوم که باید بستاند ز ستم؟
یار مظلوم چه شد؟ دشمن کفار کجاست؟

تشنه عدل بوَد این بشر روی زمین
یادگار علی آن حیدر کرّار کجاست؟

کاظمین و نجف و کرببلا نیست مگر؟           
سامرا هم نبوَد؟ آن شه ابرار کجاست؟     

جمکران، مشهد و قم است بقیع یا که حراء؟
بارالها! تو بگو آن گل بی خار کجاست؟

کار عشاق گره خورد خدایا مددی
آن که باید بگشاید گره کار کجاست؟

داغ وصلش به دل منتظران ماند که ماند  
آن طبیبِ دل زار و تن بیمار کجاست؟

هرچه پرسید کیان هیچ جوابی نشنید
نشد آگه به خدا جایگه یار کجاست.


داغ وصلش به دل منتظران ماند که ماند  
آن طبیبِ دل زار و تن بیمار کجاست؟

هرچه پرسید کیان هیچ جوابی نشنید
نشد آگه به خدا جایگه یار کجاست.
  • Ali