غزلیات ناب

اشعار و غزلیات ناب

غزلیات ناب

اشعار و غزلیات ناب

قصد غبار روئی از روح و احترام به آئین مقدس شعر می باشد، تا در پیچ و خم روزگار آرامش حاصل شود

بایگانی

۱۸ مطلب با موضوع «امیرالمومنین ع» ثبت شده است

گرچه سخنران به سخن غالب است


گوش بده بر سخنم جالب است


آن عملی را که خدا طالب است


حب علی بن ابی طالب است!

  • Ali

السَلامُ عَلَیکَ یاامیرالمومِنینْ:

از ابتدا که عالم امکان درست شد

/لوحُ قلم ستاره وکیهان درست شد


غیر از خدا علىُ پِیَمبَر کسى نبود

از نورِمرتضى گِلِ انسان درست شد


وحى از خدا به حضرت ختم رُسُل رسید

هِى از على نوشت و قران درست شد

  • Ali

ﻧﺎﻡ ﺣﯿﺪﺭ ﺭﺍ ﻣﭽﺮﺧﺎﻥ ﺑﺮ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﯽ ﻭﺿﻮ

ﺩﺍﺩﻩ ﻣﺎﺭﺍ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﮐﺮﯾﺶ ﺍﺑﺮﻭ

ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺩﺳﺖ ﻋﻠﯽ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ

ﻣﺮﺗﻀﯽ ﻫﻢ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺭﺍ ﻋﺮﺵ ﺍﻋﻠﯽ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ

ﺭﻓﺘﻪ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺑﻪ ﻣﻨﺒﺮﻫﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺎﺭ

ﻻﻓﺘﯽ ﺍﻻ ﻋﻠﯽ ﻻ ﺳﯿﻒ ﺍﻻ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎر
یا علی مدد

  • Ali

هو میکشم،بو میکشم....
خطی ز ابرو میکشم.....
مستانه با غیرت بدل.....
نقاشی از رو میکشم.....
پیدا علی(ع) پنهان علی(ع).....
آن جان جان جان علی(ع).....
سلطان علی(ع) پیمان علی(ع).....
آن روح در ایمان علی(ع).....
اول علی(ع) آخر علی(ع).....
باطن علی(ع) ظاهر علی(ع).....

  • Ali

وقتی خبر رسید که مسجد سری شکست
در گوشه ای ز خانه قد دختری شکست

باور نمیکند ، علی را زمین زدند !؟
آن حیدری که با نگه ش خیبری شکست

یاد مدینه کرد که در کوچه های شهر
دلبر مقابل نگه دلبری شکست

هجمه شدید بود، چهل ضربه خورد در
در وانشد که زیر لگدها دری شکست

  • Ali

بی مروت دردها دارد علی؛ ضربت مزن
با خدایش رازها دارد علی؛ ضربت مزن

چشمها از داغ زهرا همچنان بارانی است
توی سینه غصه ها دارد علی؛ ضربت مزن

یاد آن سیلی و آن میخ در و سقط جنین
بهر هر یک نوحه ها دارد علی؛ ضربت مزن

جنگ صفین و ابوموسی و مکر عمر و عاص
فتنه ها را ماجرا دارد علی؛ ضربت مزن

  • Ali

تمامِ اصل امامت دگر زپا افتاد
اگر غلط نکنم،عرش زجا افتاد

مَهی به ضربتِ شمشیرکین زمین افتاد
همان که حبلِ خدا بود دگر رها افتاد

طلایه دار عدالت،سرورِ قلب نبی
بزرگِ رأفت واحسان،شهِ سخا افتاد

کسی که پشتِ به دشمن نکرده بود هرگز
عدو زدش ز قفا و یَلِ خدا افتاد

  • Ali

ﺷﺐ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋﻠﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭼﺎﻩ ﺑﻮﺩ
ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﯽ‌ﺻﺪﺍ، ﻏﻢ ﺩﻝ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺁﻩ ﺑﻮﺩ
ﺩﯾﮕﺮ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺍﻭ
ﺻﺒﺢ ﺳﻔﯿﺪ ﻫﻢ‌ﭼﻮ ﺩﻝ ﺷﺐ ﺳﯿﺎﻩ ﺑﻮﺩ
ﺩﺍﻧﯽ ﭼﺮﺍ ﺟﺒﯿﻦ ﻋﻠﯽ ﺭﺍ ﺷﮑﺎﻓﺘﻨﺪ؟
ﺯﯾﺮﺍ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﮐﻮﻓﻪ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﻮﺩ
ﺧﻮﻧﺶ ﻧﺼﯿﺐ ﺩﺍﻣﻦ ﻣﺤﺮﺍﺏ ﮐﻮﻓﻪ ﺷﺪ
ﺁﻥ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﮐﻪ ﮐﻌﺒﻪ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺯﺍﺩﮔﺎﻩ ﺑﻮﺩ

  • Ali

رد خونابه ی شق القمری می بیند

بر جبین پدر از خون اثری می بیند


دختری غمزده همراه برادرهایش

بین بستر پدر خون جگری میبیند


چشم در چشم برادر که میندازد نیز

بین چشمان ترش، چشم تری می بیند

  • Ali

صورت خیس خودش را طرف چاه گرفت


آسمان تیره شد از بس که دل ماه گرفت 


بر سر سفره کمی درد دل خود را گفت


یک نفس گفت؛ ولی آینه را آه گرفت


راه افتاد مسیحا که نفس تازه کند 


زیر سنگینی گامش نفس راه گرفت

  • Ali

ﻧﺎﻡ ﺣﯿﺪﺭ ﺷﻌﺮﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻏﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ


ﻋﺎﻗﺒﺖ ﭘﺸﺖ ﻏﺰﻝ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍ ﺧﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ


ﺩﺭ ﺷﺐ ﻗﺪﺭ ﺍﺯ ﻋﻠﯽ ﮔﻔﺘﻦ ﻣﯿﺎﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎ


ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺑﺎﺭ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻣﺮﺍ ﮐﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ


ﻧﺎﻡ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﻫﺎ


ﻭﺍﮊﻩ ﯼ ﻋﺪﻝ ﻭ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺭﺍ ﻣﺠﺴﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ


ﺍﺯ ﻋﻠﯽ ﺟﺰ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﺎﺭﯼ ﺳﺎﺧﺘﻪ


ﻓﮑﺮ ﺁﺏ ﻭ ﻧﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺑﻦ ﻣﻠﺠﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ


ﺑﺲ ﮐﻪ ﻣﻈﻠﻮﻡ ﺍﺳﺖ ﺷﻬﺮ ﮐﻮﻓﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﺶ


ﻣﺒﺘﻼ‌ ﺑﻪ ﺣﺲ ﻭ ﺣﺎﻟﯽ ﺳﺮﺩ ﻭ ﻣﺒﻬﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ

  • Ali

مست کردم که کمی نام علی (ع) جـار زنـم...                                                             قصد کردم که دم از حـیدر کـرار زنـم...


گفتم از چـشم بگویم پِـی ابـرو رفتم...                                                                 رو نمایان شده و بـاز من از رو رفتم...

 

باید از نـو بدهد وحی خـدا انسان را...                                                        وصف حـیدر بکند جلد دوصد قرآن را...

 

یـا علی(ع) گفت خـدا خلقت خود برپا کرد...

هر که را خواست به دل حُـبِ علی (ع) را جا کرد

  • Ali

گر بهای شیعه بودن سر جدا گردیدن است...


ما به عشق مرتضی تاوان آن را میدهیم...


تا بماند تا ابد ذکر علی بر مأذنه... 


هستی و دار و ندار و جانمان را میدهیم...




السلام علیک یاامیرالمومنین...

  • Ali

علی امشب میان کوچه ها تنهاتر از ماه است

پریشان تر ز مرغان عزادار شبانگاه است


به روی ارغوانش عطر لبخندی شکوفا شد

علی آیا ز توفیقی که امشب دارد آگاه است؟


شتاب گام هایش بیشتر می گردد از نبض اش

مسیر زندگی در چشم او امشب چه کوتاه است


خزیده در ردای شب تمام ناجوانمردی

و شمشیری که قصدش فرق خورشید سحرگاه است

  • Ali

ذکرِمیثم به سرِ دار،علی راعشق است


ذکر یوسُف سرِبازار،علی راعشق است


همه عالم سرِ خانِ کَرَمِ مولایند


ذکرِسیّاره ی سیاّر ،علی راعشق است


حضرتِ احمدِخاتم به حدیثی فرمود


حق علی هست وَحق دار،علی راعشق است

  • Ali

ﻟﻢ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﺑﻪ ﺗﮑﯿﻪ ﮔﻪ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ ﺍﺕ

ﻣﻦ ﺳﺨﺖ ﺭﺍﺣﺘﻢ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻧﺸﺎﻧﯽ ﺍﺕ


ﺍﻭﻝ ﺗﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﻟﻪ ﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﭼﺸﯿﺪﻩ ﺍﯼ

ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﻢ ﺯﺟﺎﻡ ﺩﻫﺎﻧﯽ ﺍﺕ


  • Ali

ﺍﻭﻝ ﺗﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﻟﻪ ﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﭼﺸﯿﺪﻩ ﺍﯼ

ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﻢ ﺯﺟﺎﻡ ﺩﻫﺎﻧﯽ ﺍﺕ


ﻗﻨﺒﺮ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﻗﻨﺒﺮ ﺷﺪﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ

ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺑﯿﻦ ﺟﺬﺑﻪ ﯼ ﻗﻨﺒﺮ ﮐﺸﺎﻧﯽ ﺍﺕ

  • Ali

این چه عشقیست که عاشق به عجب می افتد


لیلی اش کیست که مجنون به طرب می افتد


طاق ایوان طلایت چه شکوهی دارد


بس بلند است سرم رو به عقب می افتد

  • Ali