غزلیات ناب

اشعار و غزلیات ناب

غزلیات ناب

اشعار و غزلیات ناب

قصد غبار روئی از روح و احترام به آئین مقدس شعر می باشد، تا در پیچ و خم روزگار آرامش حاصل شود

بایگانی

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چله» ثبت شده است

گرچه سخنران به سخن غالب است


گوش بده بر سخنم جالب است


آن عملی را که خدا طالب است


حب علی بن ابی طالب است!

  • Ali

به حلقه های ضریحت دلم گره خورده...

گره گشای من، این بار این گره مگشای

  • Ali

اگر زلفت به هر تاری اسیر تازه ای دارد...

مبارک باشد اما،دلبری اندازه ای دارد...

  • Ali

گمان نمی کنم این دست ها به هم برسند 

دو دل شکسته ی در انزوا به هم برسند 

ضریح و نذر رها کن بعید می دانم 

دو دست ِدور به زور ِدعا به هم برسند

کدام دست رسیده به دست دلخواهش 

که دست های پر از زخم ِما به هم برسند 

  • Ali

بیا لبریز کن با عشق خود این قلب خالی را

مدارا کن، مبادا بشکنی ظرف سفالی را


چه افشا میکنی ای عشق بین جمع عاقل ها؟

کسی باور نخواهد کرد حرف لاابالی را !


به زلف یار می اندیشم، از اغیار می پوشم

چه می فهمد کسی معیار این نازک خیالی را؟


برای عاقلان در اینکه من دیوانه ام این بس

که در زلف تو جویم چاره ی آشفته حالی را …

  • Ali

بی تونفس به سینه ما جان نمی شود


بی توبهشت روضه رضوان نمی شود


اصلا تمام وسعت این گنبد کبود


گنبد طلای شاه خراسان نمی شود


ناکام آن دلی است که در طول عمر خود


یکبار در حریم تو مهمان نمی شود


ایام عمر ما زتو برکت گرفته است


کم‌های ما که بی تو فراوان نمی شود

  • Ali

تنها ترین امام زمین، مقتدای شهر

تنها، چه میکنی؟تو کجایی؟کجای شهر؟

.

وقتی کسی برای تو تب هم نمی کند

دیگر نسوز این همه آقا به پای شهر

.

تو گریه میکنی و صدایت نمی رسد

گم می شود صدای تو در خنده های شهر 

.

تهمت،ریا و غیبت و رزق حرام و قتل

ای وای من چه می کشی از ماجرای شهر

.

دلخوش نکن به "ندبه"ی جمعه، خودت بیا

با این همه گناه نگیرد دعای شهر!

  • Ali

مست خراب یابد هر لحظه در خرابات  

 گنجی که آن نیابد صد پیر در مناجات 


خواهی که راه‌یابی بی‌رنج بر سر گنج  

 می‌بیز هر سحرگاه خاک در خرابات 


یک ذره گرد از آن خاک در چشم جانت افتد

  با صدهزار خورشید افتد تو را ملاقات 


ور عکس جام باده ناگاه بر تو تابد   

نز خویش گردی آگه، نز جام، نز شعاعات 


در بیخودی و مستی جایی رسی، که آنجا   

در هم شود عبادات، پی گم کند اشارات 


تا گم نگردی از خود گنجی چنین نیابی  

 حالی چنین نیابد گم گشته از ملاقات 


تا کی کنی به عادت در صومعه عبادت؟

   کفر است زهد و طاعت تا نگذری ز میقات 


تا تو ز خودپرستی وز جست وجو نرستی   

می‌دان که می‌پرستی در دیر عزی و لات 


در صومعه تو دانی می‌کوش تا توانی  

 در میکده رها کن از سر فضول و طامات 


جان باز در خرابات، تا جرعه‌ای بیابی  

 مفروش زهد، کانجا کمتر خرند طامات 


لب تشنه چند باشی، در ساحل تمنی؟ 

  انداز خویشتن را در بحر بی‌نهایات 


تا گم شود نشانت در پای بی‌نشانی  

 تا در کشد به کامت یک ره نهنگ حالات 


چون غرقه شد عراقی یابد حیات باقی  

 اسرار غیب بیند در عالم شهادات

  • Ali

نماز عید اگر جمعه شد بحق علی(ع)
خودت بیا و بخوان این نماز عیدی را

ای محو تماشای تو چشمان پری ها
از رایحه ات مست تمام سحری ها


خون است دل ما ز فراق رخ ماهت
محصول غم عشق تو شد خون جگری ها


  • Ali

آخرین شبهاست کم کم رفع زحمت میکنیم
جیبمان خالیست احساس خجالت میکنیم


بین مسجد بیشتر باخود تعلق میبریم
حق صاحبخانه را کمتر رعایت میکنیم


هرچه روزی میدهی خرج معاصی میشود
ما فقط سواستفاده از رفاقت میکنیم


بیشتر دارد اجل سربه جوانان میزند
پس چرا ما اینقدر داریم غفلت میکنیم؟

  • Ali

باب الجواد...بارش باران... نگفتنیست
اذن دخول بر لب یاران نگفت یست

صدها هزار زائرو عاشق میان صحن
عرض ادب به شاه خراسان... نگفتنیست

نجوای یار وقت سحرها شنیدنیست
بانگ اذان و مرقد جانان نگفتنیست

باده ز کاسه های طلایی بجای آب
خوردن ز دست ساقی عطشان نگفتنیست

نقاره میزنند... صدای فرشتگان
حین نزول سوره ی "رحمن" نگفتنیست

  • Ali

عجب نیست شدم بی دل وحیران
که مشغول گدایی توهستند
هزاران جوسلیمان
عجب نیست شود موسی عمران
میان حرمت خادم و دربان
عجب نیست که جبریل امین خاک درت راببرد
بهر تبرک به جنان
عجب نیست به یک گوشه ی چشمت
شودشعله ی آتش چو گلستان
عجب نیست اگرزنده شودحضرت عیسی به نگاهی
زچشمان تو و برتن اموات دهد جان
عجب اینحاست که بااین جبروتت
شدی ضامن آهوی بیابان



سلام ای که خداگفته سلامت
سلام ای بفدای تو واخلاق و مرامت
سلام ای که پذیرفته ای این بی سروپارا
سلام ای پسرحضرت زهرا.س.
سلام حضرت آقا



  • Ali

اینجا شروع یک غزل و یک جنایت است
دارم هوار می زنم الان دو ساعت است
.
لطفا نپرس دیگر از ایــــن رسم کــهنه مان
خنجر زدن به پشت که از روی عادت است
.
با عرض احترام بگویم کــه مدتـــی است ... !
این نامه ها همیشه تمامش شکایت است !
.
اینجـــا هــوا بد است نشد زندگی کنیم
باید سفر کنیم به جایی که راحت است
.

  • Ali

" ﺷﯿﺦ ﺑﻬﺎﯾﯽ "

خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم!
غافل از خود، دیگری را هم قضاوت می کنیم!

کودکی جان می دهد از درد فقرو ما هنوز…
چشم می بندیمو هرشب ,خواب راحت می کنیم!

عمر کوتاه است و دنیا فانی و با این وجود…
ما به این دنیای فانی زود عادت می کنیم!

  • Ali

السَلامُ عَلَیکَ یاامیرالمومِنینْ:

از ابتدا که عالم امکان درست شد

/لوحُ قلم ستاره وکیهان درست شد


غیر از خدا علىُ پِیَمبَر کسى نبود

از نورِمرتضى گِلِ انسان درست شد


وحى از خدا به حضرت ختم رُسُل رسید

هِى از على نوشت و قران درست شد

  • Ali

ﻧﺎﻡ ﺣﯿﺪﺭ ﺭﺍ ﻣﭽﺮﺧﺎﻥ ﺑﺮ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﯽ ﻭﺿﻮ

ﺩﺍﺩﻩ ﻣﺎﺭﺍ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﮐﺮﯾﺶ ﺍﺑﺮﻭ

ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺩﺳﺖ ﻋﻠﯽ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ

ﻣﺮﺗﻀﯽ ﻫﻢ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺭﺍ ﻋﺮﺵ ﺍﻋﻠﯽ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ

ﺭﻓﺘﻪ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺑﻪ ﻣﻨﺒﺮﻫﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺎﺭ

ﻻﻓﺘﯽ ﺍﻻ ﻋﻠﯽ ﻻ ﺳﯿﻒ ﺍﻻ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎر
یا علی مدد

  • Ali