اینجا شروع یک غزل و یک جنایت است
پنجشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۳ ب.ظ
اینجا شروع یک غزل و یک جنایت است
دارم هوار می زنم الان دو ساعت است
.
لطفا نپرس دیگر از ایــــن رسم کــهنه مان
خنجر زدن به پشت که از روی عادت است
.
با عرض احترام بگویم کــه مدتـــی است ... !
این نامه ها همیشه تمامش شکایت است !
.
اینجـــا هــوا بد است نشد زندگی کنیم
باید سفر کنیم به جایی که راحت است
.
حتــــی نمی شود کــــه بگویـــم چــه خسته ام !
ساکت شدن همیشه خودش یک سیاست است
.
دارم بــه انتهای غـــــزل می رسم ولی
پایان این غزل که شروعش جنایت است
.
من را به دره های عمیقی کشانده است
فهمیده ام که داد و هوارم حماقت است!